اهمیت هوش هیجانی در کسب‌و‌کار

هوش هیجانی

همان طور که می دانید برای موفقیت در کسب‌و‌کارهای کوچک و بزرگ تکنیک‌های بازاریابی و استراتژی‌ های بسیاری مورد استفاده قرار می گیرد. اما نکته مهم و قابل توجه این است که در نتیجه بسیاری از کارآفرینان بر اساس مهارت‌ها و شخصیت خود موفق می‌شوند یا شکست می‌خورند.
برخی از محققان بر این باورند که بیش از ۷۵ درصد از توانایی فرد برای رسیدن به موفقیت ناشی از هوش هیجانی است.
از این رو ما در این مقاله قصد داریم اهمیت هوش هیجانی در کسب‌و‌کار را توضیح دهیم.

تعریف هوش هیجانی

هوش هیجانی یا همان (EQ) اصطلاحی روانشناسی است که توسط جان مایر، از دانشگاه نیوهمپشر و پیتر سالووی رواج یافته است. این دو روانشناس معتقد هستند، افرادی که از هوش عاطفی بالاتری برخوردار هستند، کنترل مطلوبی بر احساسات و عواطف خود و اطرافیان‌شان خواهند داشت. این افراد به راحتی می توانند شرایط احساسی حاکم بر محیط را، کنترل کرده و به سمت نتیجه خوب و خواسته‌های مطلوب هدایت کنند.
اما در یک تعریف کلی می توان گفت EQ، توانایی درک و مدیریت احساسات خود و تأثیرگذاری بر احساسات دیگران و همچنین به عنوان تعادل بین بخش‌های عاطفی و عقلانی مغز است.

اصطلاح هوش هیجانی برای کسب‌و‌کار
از نظر روانشناس دنیل گلمن همه رهبران و مدیران بزرگ یک ویژگی مشترک دارند و آن این است که همه از درجه بالایی از هوش هیجانی برخوردار هستند؛ البته این به این معنا نیست که بهره هوشی و مهارت‌های فنی بی‌اهمیت هستند و تأثیری در موفقیت ندارند؛ آن‌ها مهم‌اند ولی این توانمندی‌ها جزء حداقل‌ها (الزامات پایه) به حساب می‌آیند. تحقیقات من، همراه با مطالعات اخیر دیگر، به وضوح نشان می‌دهد که هوش هیجانی، جزء لاینفک رهبری است. بدون هوش هیجانی، یک فرد می‌تواند بهترین آموزش‌ها را در دنیا، یک ذهن نافذ و تحلیلی و یک منبع بی‌نهایت از ایده‌های هوشمند را داشته باشد اما با این وجود باز هم یک رهبر خوب نخواهد بود.

مولفه‌های اصلی هوش هیجانی

بر اساس تحقیقات گلمن هوش هیجانی از پنج مؤلفه تشکیل شده است که به شرح ذیل است:

خود آگاهی

وقتی شما خود آگاهی دارید؛ می‌ دانید در چه کاری خوب هستید و در چه کارهایی می‌توانید پیشرفت کنید. شما احساسات خود و تاثیر آن را بر دیگران درک می‌کنید و پذیرای بازخوردهای مثبت یا منفی هستید.

انگیزه

افراد با هوش هیجانی بالا برای رضایت و منافع خود کاری را انجام نمی‌دهند بلکه دارای نوعی انگیزه درونی هستند. این افراد بهتر می‌توانند ناامیدی و شکست را تحمل کنند چرا که یک محرک درونی دارند که آن‌ها سر پا را نگه می‌دارد و قادر به ادامه دادن مسیر خود می‌کند.

خود نظم‌دهی

خود نظم‌دهی به این معناست که شما قادر به بیان احساسات خود و کنترل نحوه ابراز آن هستید؛ این اغلب یک مهارت ناچیز است که باید داشته باشید. خود نظم دهی باعث می‌شود که به شیوه ‌ای مثبت و سازنده به احساسات خود بپردازید.

همدلی

همدلی به معنای توانایی درک نیازهای احساسی دیگران و داشتن رفتاری متناسب با آن است. رهبران همدل بهتر می‌توانند نیازهای دیگران را درک کنند و پاسخ دهند و معمولاً در حفظ و توسعه استعداد‌ها و تامین مشتریان نیز بهتر عمل می‌کنند.

مهارت‌های اجتماعی

مهارت‌های اجتماعی چه در زندگی و چه در کسب‌و‌کار بسیار حیاتی هستند. توانایی تعامل با افراد دیگر و ایجاد روابط مثبت یکی از مهم‌ترین دارایی‌هایی است که یک شخص می ‌تواند داشته باشد.

اهمیت هوش هیجانی در کسب‌و‌کار

همان طور که در قسمت بالا گلمن اشاره دارد که در حوزه کسب‌و‌کار، هوش هیجانی با مدیریت و موفقیت ارتباط مستقیم و تنگاتنگ دارد. به همین خاطر است که بسیاری از مدیران همواره از این جمله قدیمی پیروی می‌کنند:
شخصیت را استخدام کنید؛ مهارت را آموزش دهید.
به همین جهت براساس نظرسنجی که بین بیش از ۲۶۰۰ مدیر انجام شده است؛ ۷۱% گفته ‌اند که هوش هیجانی نسبت به بهره هوشی اهمیت بیشتری دارد. زیرا ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که دائما در حال تغییر و تحول است؛ از این رو هوش هیجانی یک ابزار ضروری برای ارائه راه حل‌های اجتماعی و اقتصادی برای افراد با شرایط و نیازهای متفاوت است.
در علم مدیریت و کسب‌و‌کار، برای هوش عاطفی ارزش بسیار بالایی در نظر گرفته شده است. تصور رایج در حوزه مدیریت بر آن است که افرادی که هوش هیجانی بالاتری دارند، توان بیشتری در هدایت و کنترل افراد تحت نظر خود دارند.
تحقیقات نشان می‌دهد، که بین وظیفه شناسی، احساس مسئولیت، وجدان کاری، و میزان بالای هوش هیجانی ارتباط مستقیم وجود دارد. بدان معنی که هر چه افراد هوش هیجانی پایین تری داشته باشند، نه تنها در روابط کاری و مدیریت افراد دچار چالش بیشتری هستند، بلکه در خصوصیات اخلاقی هم دچار عملکرد ضعیف و سطح پایین تری از سایر افراد هستند.
برخی از دلایل اهمیت EQ در کسب و کار را به صورت موردی در ذیل ذکر کرده ایم:

  1. کارمندان با هوش هیجانی بالا در مواقعی که تحت فشار هستند بهتر می‌توانند آرامش خود را حفظ کنند.
  2. این کارمندان اغلب بیشتر از اینکه صحبت کنند گوش می ‌دهند.
  3. هنگام تصمیم گیری برای کسب‌و‌کار خود با ملاحظه ‌تر عمل می‌کنند.
  4. انتقاد پذیر هستند، اشتباهات خود را می ‌پذیرند و از آن‌ها درس می‌گیرند.
  5. احساسات خود را کنترل می‌کنند و می‌توانند در مورد مسائل دشوار و حساس با فکر و واقع بینانه بحث کنند.
  6. می‌توانند به طور مؤثر درگیری‌ها و اختلافات را حل نمایند.
  7. با همکاران خود همدل هستند و بر اساس آن واکنش نشان می‌دهند.

به همین دلیل می توانیم علل شکست برخی از کسب و کارهای نوپا و استارت‌آپ ها را متوجه شویم زیرا بنیان گذاران و اعضای تیم آن‌ها کمتر به حرف همدیگر گوش می‌کنند و در هنگام بروز اختلاف نمی‌توانند با همدیگر سازش کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *